النا النا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

النای خوشگل من و بابا سعید

سلام سلام

سلام به همه ی دوستای گل من و النا جونم ممنونم از این همه لطفتون. چون کامپیوتر من خرابه و بابا سعید هم این هفته کلا" اصفهان بود ما نتونستیم به وبلاگ النا جونم سری بزنیم! و دوباره از فردا هم کامپیوتر نداریم چون بابا سعید داره دوباره میره اصفهان. اما من و النا جونم ار همه ی دوستامون تشکر میکنیم که به ما سر میزنن و محبت دارن.روی همشون رو میبوسیم. و اما خبر از اصفهان اینکه خونه ی جدید رو گرفتیم و باید شروع کنیم به جمع کردن اسباب!!!!! اونم با دختر عزیزم!! ایشالله که دخترم خانم شده و اذیت نمیکنه!! ٥ شنبه شب من و النا و بابا سعید رفتیم خونه ی یکی از دوستای قدیمی بابا سعید یعنی عمو علیرضا و خاله سمانه و پارسا. دهمین سالگرد ازدواجشون رو جش...
17 مهر 1390

ناهار در جاده چالوس

جای همه ی دوستای گلمون دیروز خالی بود. دیروز النا اولین بار جاده چالوس رو دید و براش خیلی جالب بود. هوا عالی بود و از اونجایی که خواب النا درست شده ساعت 9 بیدار شد و با مامایی افسانه و بابایی و مادر رفتیم به سمت جاده چالوس و مثل 10 سال پیش رفتیم باغ خانوادگی نوروزی! آخه 10 سال پیش که من کنکور دادم بعدش تصمیم گرفتیم بریم شمال و با خانواده ی عمو و عمه و مادر بزرگم راه افتادیم. اما چون همه خسته بودن شب توی باغ خانوادگی نوروزی موندیم. برای مامان بزرگم دوره کردن خاطرات خیلی جالب بود! به یاد شبی افتادیم که اونجا مونده بودیم و فوق العاده هوا سرد بود.مادر هم کمر درد شدیدی داشت به طوریکه تا صبح نخوابید و ناله کرد! نزدیکای صبح بود که کمکش کردم...
9 مهر 1390

اولین شمال رفتن النا خانم

مامان قربونت بشم این اولین باری بود که میرفتی شمال.خاله نیلوفر و عمو حبیب بهمون پیشنهاد دادن که 5شنبه باهاشون بریم شمال ویلای جدیدشون. اولش من خیلی سختم بود چون تو خیلی شیطون شدی!! اما بعدش بابا سعید گفت که حتما" بهمون خوش میگذره و مخصوصا" به تو. برای همین قبول کردیم و جمعه صبح راه افتادیم. تو خیلی سخت از خواب بیدار شدی چون 3:30 به زور خوابیدی! و صبح به زور ساعت 10 بیدار شدی! ویلای خاله نیلوفر اینا پشت جنگل نور بود.خیلی جای زیبا و آرومی بود.یه خونه ی تمیز و با سلیقه.با کلیه ی امکانات. خاله نیلوفر اینا سارا جونم آورده بودن تا کمکمون باشه.هم برای بچه ها هم برای کارای خونه. خیلی جای دنجی بود چون ویلاشون توی یه ده بود.فقط صدای حیوونا رو می...
6 مهر 1390
1